ماهان نفس مامان و باباماهان نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

ماهان همه ی زندگی مامان الهام و بابا محمدرضا

برای همسر عشقم امیدم محمدرضا

مــــــــرد  که تـــــــــــو باشـــــــی  زن  بـــــــودن خــــــــــوب است .. از مـــــــــیان تمـــــــــام  مـــــذکــــــــــرهای  دنیــــــــــــا ... فقط کـــــافیــــــست پــای  تــــــــــو  در میان باشــــــــــد .. نمیدانی برای  تـــــــــــــــو  خانـــــــوم  بودن چه  کیــــــــــــفی  دارد ...   ...
21 مهر 1392

ماهان کوچولو توی باغ

جمعه پیش یعنی 5 مهر ماه 92 ما مثل هرسال به باغ رفتیم که گردو و هلو بیاریم،اما امسال یه حال و هوای دیگه داشتیم و خیلیییییییییییی خوشحال بودیم چون عشق ما یعنی ماهان جون هم همراه ما بود خیلی خیلی به شما خوش گذشت عزیز دلم چون کلی بازی کردی و کلی شیطنت کردی عزیزم اینم عکسای شما که کلی برای مامان ژشت گرفتی قربونت برم   بقیه عکسای تو ادامه ی مطلب                   اینجا دیگه کلافه شدی از دست مامان      اینم عکسای باغ و زاینده رود عزیز           &nbs...
11 مهر 1392

ماهان و تولد عسل خانوم

چند وقت پیش تولد عسل جون دختر خاله ام بود منم کیک اش رو درست کردم ماهان جون که خیلی هوای مامانشو داره همش نشسته بود کنارش و نگاه کارای مامانش میکرد و اصلا مامان رو اذیت نکرد دورت بگردم مامانیییییییی   اینم کیک ما که خیلی خوشمزه بود دستم درد نکنه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ   اینم ماهان عزیزم:     اینم عسل خانوم و کیکش   ...
11 مهر 1392

ماهان عشق مامان بابا

پسرکم الان وارد 19 ماهگی شدی مبارکت باشه عزیزم 4 تا دندون همزمان هم در اوردی که خیلی اذیتت کردن دردت به  قلب مادرت عزیزم جدیدا نمیدونم چرا به همه میگی بابا واقعا چرا عشق من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فقط منو الام صدا میکنی آها راستی واکسنتم زدیم و خدا رو شکر اصلا درد نداشتی تازه به خاطر استامینوفن که خورده بودی خیلی سرخوش بودی و خوش اخلاق شده بودی ماهان منه دیگه همه چیش برعکسه...شربت میخوره بجای اینکه بخوابه سرحال تر میشه ههههههه دیشب هم عقد عمه جونت بود که شما حسابی عاشقش هستی خدا رو شکر اصلا اذیت نکردی عزیزم ازت ممنونم که هوای مامان رو داری   ...
11 مهر 1392

ماهان عزیزم

گل پسرم داری به 18 ماهگی نزدیکمیشی و من 18 ماهه که دارم بهترین لحظه هامو با توتجربه میکنم عزیز دلم خیلی با نمک شدی فوتبال باز کردنت نماز خوندنت که با من چادر میندازی و با بابا بدون چادر نماز میخونی غذا خوردنت دویدنت شیرین کاری هات حرف زدن با مزه ات همه و همه باعث میشه من از ته قلبم احساس خوشبختی کنم و بگم خدایاااااااااااااااااااا شکررررررررررررررررررر           ...
13 شهريور 1392

برای تو که عزیزترینی

مهربونم... مهربونم، نازنینم، بهترینم. عشقم، امیدم، جونم. با توام ، با تو، دنیای من. میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و  نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟! ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم. میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم. کنارت، همراهت، هم قدم و هم نفس با نفس کشیدنت. میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم.  تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم. میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم. ...
25 مرداد 1392

یکی دوستت دارم....یکی یه دونه ی قلب مامان و بابا

 همیشه وقتی یکی ازم می‌پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ می‌گفتم... . ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم: یکی!!! می‌دونی چرا؟ چون قوی‌ترین و بزرگ‌ترین عددیه که می‌شناسم... .  دقت کردی که قشنگ‌ترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکی هستن؟؟؟ ماه یکیه... .  خورشید یکیه... .  زمین یکیه... . خدا یکیه... . مادر یکیه... . پدر یکیه... .  تو هم یکی هستی... . وسعت عشق من به تو هم یکیه... . پس اینو بدون از الآن و تا همیشه یکی دوستت دارم... .  ...
24 مرداد 1392

ماهان گل زیبای من

  به خاطر تو  خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم به خاطر تو  اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم به خاطر تو  کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم به خاطر تو  دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم به خاطر تو  می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید به خاطر تو  می توان شعله تلخ جهنم را چون نهری گوارا نوشید به خاطر تو  می توان به ستاره ها محل نگذاشت به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم ...
24 مرداد 1392

قلب تو....

چقدر قلبت زیباست روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساس...
24 مرداد 1392